همين محمل روايي و همين بستر داستاني موقعيتي ميشود كه فيلمساز در «گشت ارشاد» حجم انبوهي از ابتذال و سخاوت را به خُرد مخاطب بدهد و از همه مؤلفههاي دم دستش به اشكال گوناگون و طرق مختلف براي تمسخر ارزشهاي ديني و فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر سوء استفاده كند و با دستاويز قراردادن چنين رهيافتي و با قلقلك دادن پستترين غرايز مخاطب به هدف اصلياش يعني فتح گيشه با توهين و تمسخر آدمهاي ارزشي و الگوهاي ديني و ارزشهاي اسلامي جامعه، نائل آيد.
فيلم «گشت ارشاد» از لحاظ ساختاري و به ويژه از جهت فيلمنامه و ديالوگ يكي از ضعيفترين و شايد حتي بتوان گفت ضعيفترين اثر كارنامه سعيد سهيلي است كه در آن حضور انبوه و حجيم مولفههاي ابتذال و سطحي نگري را در قالب رياكاري و فريب مخاطب ميتوان پيگرفت.
اما همه چيز در ضعف ساختار خلاصه نميشود، گرچه «گشت ارشاد» با آن ميزانسن و ديالوگهاي گل درشت و غيرهنرمندانه اثري منحصر به فرد در حوزه سينمايي باسمهاي و دم دستي به حساب ميآيد.
با اين حال اين تمام ماجرا نيست و شايد بتوان گفت اتفاق مهمتر و جديتر و خطرناكتر در مضمون و محتواي اين فيلم رخ ميدهد كه عبارت است از رياكاري فريبناك و حيرت آوري كه فيلمساز از آن براي پيشبردن كارش استفاده كرده است؛ با بعضي از ديالوگها و تعداد محدوديتي از صحنه سازيهاي فيلم تلاش ميشود اين آدرس غلط به مخاطب داده شود كه او با يك اثر نقادانه اجتماعي روبروست و فيلم يك آسيب شناسي اجتماعي است، اما حقيقت آن است كه ابداً چنين چيزي درباره گشت ارشاد معنا و مصداق ندارد، چرا؟
فيلم مجموعاً و به طور كلي و با در نظر گرفتن همه فضاسازيها و امكاناتش در خدمت همان چيزي است كه ظاهراً قصد نقد آن را دارد و فيلمساز تمام تلاشش را براي به تصوير كشيدن همان چيزي انجام ميدهد كه ظاهراً بنا بوده فيلم در مقابلش موضع داشته باشد، آن هم موضعي به شدت منفي و نقادانه و اينها همه يعني ما با يك فيلم به شدت رياكارانه روبهرويم فيلمي كه نان همان چيزي را ميخورد كه قصد نقدش را دارد و مخاطبش را به همان چيزي ميخنداند كه ميخواهد از آن دفاع كند! البته ظاهراً!
فيلم «گشت ارشاد» علاوه بر همه اينها حاوي مجموعه قابل توجهي از تابوشكنيهاي محيرالعقول هم هست كه واقعاً بيشمارند كه شايد به عنوان نمونه بتوان به آن سكانسي اشاره كرد كه با يك ميزانسن چندش آور فريب آميز و فضاسازي ديالوگي و حسي مخاطبان، پيامك اعلام نام خطيب نمازجمعه تهران ميخندد و يا ساير سكانسها و ديالوگ گذاريهاي اين فيلم كه كمابيش از اين حربه براي تمسخر ارزشهاي ديني و ملي و خنداندن مخاطب به هر قيمتي سوء استفاده ميكند.
فيلم «گشت ارشاد» از جهت ارزشهاي سينمايي و مؤلفههاي ساختاري و شاخصههاي همچون فيلمنامه، شخصيت پردازي، تصويربرداري و چيدمان تصويري و نيز كارگرداني، اساسا فيلمي است در خدمت ابتذال كه همه اين عناصر را هم به نوعي در گرو به ظهور و بروز رساندن اين ابتذال قرار ميدهد و نهايتاً آن را تبديل به فيلمي ميكند كه نمادها و نمودهاي ارزشي جامعه را دست آويز و ابزاري براي لودگي و تمسخر مخاطب قرار ميدهد.
نكته اينجاست كه مسئولان و مديران سينمايي كشور چرا براي هزارمين بار از اين سوراخ گزيده شدهاند و چرا به اين مارهاي خوش و خط خال اجازه معركهگيري در ميدان ارزشهاي انقلاب را دادهاند؟! به راستي اين وضعيت رقتبار و خطرناك و هجمه و تمسخر ارزشهاي مردم در فيلمهاي مبتذل سينمايي ايران تا كي و تا كجا ادامه خواهد داشت...؟!
نظرات شما عزیزان: